امروز ساعت حدود 12 ظهر از خواب بیدار شدم،آخه سر کار نرفتم ، یه خرده تلویزیون نگاه کردم بعدش هم رفتم رستوران ناهار خوردم،زرشک پلو با مرغ بود......بعدش هم به اینترنت کانکت شدم....اونم از توی اتاقم...!!!آخه خوابگاه ما تلفن هاش داخلیه و نمیشه به اینترنت کانکت شد....تا اینکه یکی از دوستان بهم گفت میتونی یه خط ایرانسل بخری و با لپ تاپت به اینترنت کانکت شی......منم این کارو کردم ،بار اول که کانکت شدم کلی ذوق زده
شدم الان دیگه آپ هامو هم میتونم از توی اتاقم انجام بدم ونیازی نیست از محل کارم یاکافی نت انجام بشه....
------------------------------------------------------
چند روز پیش رفتم بانک کار داشتم ، یه خانم گدایی هم نزدیکای بانک داشت گدایی میکرد ،خواستم یه پولی
بهش بدم،که دیدم یهو موبایلش زنگ زد !!!!! ومن که کلی تعجب کرده بودم با یه لبخند ازکنارش گذشتم......
-------------------------------------------------------
روز 13 بدر من سرکار بودم ،روز خیلی خسته کننده ای بود،برق شبکه یه فالت کوچیک آورد وکارخانه ما درسکوت وخاموشی فرو رفت....بعضی از دستگاه های اینجا به خاطر حساسیت بسیار بالا،در مقابل نوسانات درحد صدم
ثانیه برق هم خاموش میشن....به همین خاطر خیلی روز سختی داشتیم...با رییس کارخانه تماس گرفتیم و از
ایشون خواستیم که تشریف بیارن ، ایشون احتمال میدادن که قسمتی از سیستم آسیب دیده باشه به همین
خاطر قصد داشتن کارخونه رو به طور کامل از سرویس خارج کنن وبرای تعمیرات در اختیار اداره تعمیرات بگذارن،از
من بعنوان کنترل کننده سیستم پرسیدن که نظر شما چیه ؟ و وضعیت امیدوار کننده هست ؟ من از ایشون 30
دقیقه زمان خواستم تا پاسخ دقیقی رو پس از بررسی کامل شرایط کارخونه ،دراختیار ایشون بذارم....ماهم بعد
این مدت پس از صحبت کردن با سایر همکاران،به ایشون اطلاع دادیم که از نظر ما کارخونه میتونه به طور کامل در
چرخه تولید قرار بگیره......
بااینکه روز خسته کننده ای بود،وفشار واسترس در حد اعلای خودش بود ولی خیلی احساس بدی پیدا نکردیم
چون تنها روزی بود که کارخونه 500 تا تصمیمگیر نداشت !!!!!،وکارها با سرعت و دقت انجام میشد...ونتیجه کار
هم خوب بود.
تا بعد...........